شب خواست تا به هیأت ماهت در آورم
آیینه از دو چشم سیاهت در آورم

حوا شدی به وسوسه , تا آدمت شوم
یوسف شدی که از ته چاهت درآورم

بنشین نترس , دست به مویت نمی زنم
بگذار تا که شال و کلاهت در آورم

بنشین و سر گذشت مرا مو به مو بخوان
تا  از  دل  تو    آتش آهت    در آورم

تا دل بخواهتان بشوم , زودتر بگو
خود را چه شکل با چه شباهت در آورم

مشکل پسندمن , چه کنم تا که خویش را
مقبول طبع و طرز نگاهت درآورم؟

سیدمحمدعلی رضازاده


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اواری بلیط اتوبوس حسابداری مالیاتی دانلود آهنگ جدید کرمانی رمان آنلاین آهن نیک اداره کتابخانه های عمومی شهرستان بهشهر آرایش و زیبایی شیک فیزیک یازدهم